سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مــرا خیال تـــو ...بی خیال عالـم کرد
برای دل خودم می نگارم 
قالب وبلاگ

بســم رب فـاطمه الـزهرا بنت رسـول الله

 

قال امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): اللهم اجز عمر لقد ظلم الحجر و المدر.
مولا امیرمؤمنان(علیه‌السلام) فرمودند: خدایا عمر را به جزای اعمالش برسان پس همانا او بر سنگ‌ها و ریگ‌ بیابان‌ها نیزظلم کرد

خانم فاطمه زهرا (سلام خدا بر او و فرزندانش)  خطاب به عمربن خطاب و ابوبکر( لعنت خدا بر هردویشان)   فرمودند:خدایا من تو را شاهد می گیرم کسانی که اینجا هستند شما شاهد باشید این دو نفر مرا در زمان حیاتم و هم هنگام وفاتم آزردند پس من اکنون خدا و ملائکه را شاهد میگیرم که شما مرا به خشم آورده اید و خرسندم نکرده اید.والله حتی یک کلمه با شما حرف نمی زنم تا پروردگارم را ملاقات کنم و شکایت شما را به او برسانم که بر من چه ساختید و چه ستم ها روا داشتید  . سپس فرمودند :به خدا سوگند؛در هر نمازی که بخوانم شما را (عمرو ابوبکر)  نفرین خواهم کرد.

 


[ یادداشت ثابت - شنبه 91/4/25 ] [ 6:57 عصر ] [ نادعلی ]


خدا را دیده ای آیا ؟


تو آیا دیده ای وقتی شبی تاریک
میان بودن و نابودن امید فردائی
هراسی می رباید خواب از چشمت
و هنگامی که ترسی گنگ می گوید ، رها گردیده ، تنهائی
و شب تاریکی اش را ، بر نگاه خسته می مالد...

طلوع روشن نوری به پلکت ، آیه های صبح می خواند
کلام گرم محبوبی
کمی نزدیک تر از یک رگ گردن ،
به گوش ات  با نوای عشق می گوید:
هان! غریب این زمین خاکی ! ، تنها نمی مانی

تو آیا دیده ای
وقتی خطائی می کنی اما ،
ته قلبت پشیمانی
و می خواهی ، از آن راهی که رفتی ، باز برگردی
نمی دانی که در را بسته او یا نه ؟
یکی با اولین کوبه ، به در ،  آهسته می گوید :

بیا ، ای رفته ، صد بار آمده ، باز آ
که من در را نبستم ، منتظر بودم که برگردی



خدا را دیده ایی ایا؟
به هنگامیکه می فهمی ، دگر تنهای تنهائی
رفیقی ، همدمی ، یاری کنارت نیست
و می ترسی که راز بی کسی را ، با کسی گوئی
به هنگامیکه ، دلبر های دنیائی
دلت را برده اما ، باز پس دادند
و می ترسی که راز بی کسی را ، با کسی گوئی
یکی ، بی آنکه حتی ، لب تو بگشائی
به آغوشی ، تو را گرم محبت می کند  ، با عشق
کسی چون نور می گوید ، بخوان
و تو آهسته می گوئی که من خواندن نمی دانم
و او با مهر می گوید
بخوان ، آری بنام خالق انسان ، بخوان ما را
و تو با گریه های شوق ، می خوانی


تو آیا دیده ای
 وقتی که بعد از قهر و بدعهدی
به هنگامیکه بر سجاده اش با قامت شرمی
به یک قد قامت زیبا ، تو می آیی
به تکبیری ، تو را همچون عزیز بی گناهی
راه خواهد داد
و می پوشاند او ، اسرار  عیبت را
و از یاد تو   هم ، بد عهدی ات را ، پاک خواهد کرد
جواب آن سلام آخرت را ، بر تو خواهد داد
و با یک نقطه در سجده ، تو گویا باز هم ، در اول خطی


تو آیا دیده ای
وقتی که چیزی آرزویت بوده ، آنرا جسته ای
 آنگاه می بینی ، بجز یک سایه  ، چیزی در درون دست هایت نیست
کسی آهسته می گوید نگاهم کن ،
حقیقت را رها کرده ، مجازی را تو میجوئئ ؟
تو سیمرغی درون آسمان گم کرده ،
اینک  سایه اش را بر زمین خاک  می پوئی  ؟
اگر یابی! بجز یک سایه،چیز دیگری داری؟
پس آنگه یک شعاع نور،چشمان تو را، از خاک تا افلاک خواهد برد

 تو آیا دیده ای
وقتی هوای سینه ات ابر است و باریدن نمی داند
و دشت سینه ات ، می سوزد از بی آبی خوبی
تمام غنچه های مهر،درجان تو خشکیده ست
به یادش ، قلب تو آرام می گیرد
و چشمان امیدت
گونه های چشم در راه تو را ،
با بارشی ، سیراب خواهد کرد
و گل های محبت ، در تمام پهنه جان تو می روید

تو آیا دیده ای
وقتی دلت می گیرد از دلگیری مردان تنهایی
که شب هنگام ، سر به زیر افکنده
شرم خالی دستان خود را،در کویر مهربانی ، چاره می جویند
کسی آهسته می گوید :
سرای عشق را یک بار دیگر آب و جارو کن
سوار صبح ، در راه است


تو آیا دیده ای ،
 وقتی که دریای پر از طوفان مشکل ها
بساط  زورق اندیشه را
در صد خروش موج می پیچد
کسی سکان این زورق ، به ساحل می برد با مهر
و می داند ، که تو
بی آنکه در ساحل ، به شکری ، قدر این خوبی به جای آری
بدون گفتن یک ، یا خدا
این نا خدا ، از یاد خواهی برد

خدا را دیده ای آیا؟

به هنگامی که در این بیکران  ، این پهنه هستی
به ترسی از رها بودن ، تو می پرسی
کسی می بیندم آیا ؟
کسی خواهد شنید  ؟؟؟حرف این بنده ی تنها ؟
جوابت را ، نه از آنکس که پرسیدی
جوابت  را ، خودش با تو ،
 و با لحن و کلام مهر می گوید


که من نزدیک تو هستم ، به هنگامی که می خوانی مرا
آری ، تو دعوت کن مرا ، با عشق
اجابت می کنم ، با مهر
هدایت می شوی ، بر نور


خدا را دیده ای آیا ؟
گمانم دیده ای او را
که من هم آرزو دارم ، ببینم باز هم او را
به چشم سر ، که نه
او خود گشاید ، دیده های روشن دل را
لطیف و خالق مهربان است او

 
چه زیبا می شود ،چشمی که می بیند ترا
چشم دلی ، از جنس نور و عشق و آگاهی
                                                                          

                                                                       ار کیوان شهبداغی

شعرش خیلی قشنگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 



برچسب‌ها: خدا را دیده ایی ایا
[ سه شنبه 91/4/27 ] [ 12:0 عصر ] [ نادعلی ]


سلام  این دعا رو تازه دیدم معنی اش خیلی قشنگه..دعای هفتم از صحیفه سجادیه است


  7- وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمّةٌ وَ عِنْدَ الْکَرْبِ:
  و دعایی از اقا امام سجاد علیه السلام  در سختی ها و شدائد


  یَا مَنْ تُحَلّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدّ الشّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ.
 ای آنکه گره ی کارهای بسته به دست تو گشوده می شود ..و ای آنکه سختی دشواری ها با تو اسان میگردد ...ای آنکه  راه گریز بسوی رهایی و اسودگی را از تو باید خواست

ذَلّتْ لِقُدْرَتِکَ الصّعَابُ، وَ تَسَبّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ.
 سختی ها به قدرت تو به نرمی گرایند ..و به لطف تو اسباب کارها فراهم گردد...فرمان الهی به نیروی تو به انجام رسد...و هر وجودی به اراده تو موجود می شود

 فَهِیَ بِمَشِیّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ.

 و خواست تو را بی آنکه بگویی فرمان برند ..و از آنچه خواست تو نیست بی آنکه بگویی رو برگردانند

 أَنْتَ الْمَدْعُوّ لِلْمُهِمّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلّا مَا کَشَفْت‏

 تویی که در کارهای مهم بخواندنش...و تویی که در ناگواریها بدو پناه برند ..هیچ بلایی از ما رو برنگردد مگر اینکه تو آن بلا را برگردانی...و هیچ اندوهی برطرف نگردد مگر آنکه تو آن را از دل برانی

 وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبّ مَا قَدْ تَکَأّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ.

 و ای رب من اینک بلایی بر سرم   فرود آمده  که سنگینی اش مرا به زانو در اورده است و به دردی گرفتار آمده ام که با آن مدارا نتوانم کردگریه‌آور

 وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجّهْتَهُ إِلَیّ.

اینهاااا همه  را تو  به نیروی خویش بر من وارد اورده ایی و به سوی من روان کرده ایی!!!!گریه‌آور

لِمَنْ خَذَلْتفَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیَسّرَ لِمَا عَسّرْتَ، وَ لَا نَاصِر  لِمَنْ خَذَلْت

هر آنچه بر من وارد آورده ایی...هیچ کس باز نبرد ..و آنچه تو به سوی من روان کرده ایی..هیچ کسی برنگرداند ..دری که تو بسته باشی کسی نمی تواند باز کند و دری که تو گشوده باشی کسی نمی تواند ببندد..آن کار را که تو دشوار کنی هیچکسی آسان نکند و آن کسی که تو خوار کنی کسی مدد نرساند

فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یَا رَبّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنّی سُلْطَانَ الْهَمّ بِحَوْلِکَ، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النّظَرِ

پس بر محمد و خاندانش درود فرست ..ای رب من بگشای به رویم در اسایش را از سر احسان خود و به نیروی خود سختی اندوه ام را درهم شکن ..و در آنچه زبان شکایت بدان گشوده ام  به نیکی بنگر .

 فِیمَا شَکَوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً  وَحِیّاً.
.و مرا  در آنچه از تو خواسته ام شیرینی استجابت بچشان  .. و از نزد خودت  رحمت و گشایش دلخواه به من ده  ..و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم قرار ده

وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنّتِکَ.

و مرا به سبب گرفتاری از انجام دادن واجبات و پیروی آیین خود باز مدار

فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ،
 ای رب من از آنچه بر سرم آمده ..دلتنگ و بی طاقتم و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده ..آکنده است ...و این در حالی است که تنها تو می توانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمده ام دور کنی

فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ
    پس با من چنین کن  اگر چه شایسته ی آن نباشم ..ای صاجب عرش عظیم

 

لعن علی عدوک یا علی




[ دوشنبه 91/4/26 ] [ 10:20 عصر ] [ نادعلی ]
........

.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

برچسب‌ ها
آرشیو مطالب
امکانات وب
ایران رمان